ریتملغتنامه دهخداریتم . (فرانسوی ، اِ) توالی ضربات آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار می رود. ضرب . (فرهنگ فارسی معین ).
ریتمrhythm 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از عناصر اصلی موسیقی مربوط به نحوۀ سازماندهی اصوات در زمان براساس اختلاف امتدادهای زمانی آنها
ریتمفرهنگ فارسی معین[ فر. ] (اِ.) 1 - وزن موسیقی شامل توالی ضربات آهنگ ، تأکید و سرعت آن ها. 2 - لحن ، آهنگ .
ریتم متقاطعcross rhythmواژههای مصوب فرهنگستانریتمی که با استفادۀ همزمان از دو یا چند ریتم متفاوت، که حداقل یکی از آنها دارای تقسیمات عاریتی است، به وجود میآید
رطملغتنامه دهخدارطم . [ رَ ] (ع مص ) در گل افکندن کسی را. (دهار). در کاری انداختن کسی را که نتوان از آن بیرون شد و در گل افکندن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). در کاری گرفتار و غوطه ور کردن کسی را که نتواند از آن بیرون رود. (از اقرب الموارد). || ریخ زدن ؛ رطم بسلحه . (منتهی الارب ) (آنندراج
گرتملغتنامه دهخداگرتم . [ گ ُ ت ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است جزء دهستان اشکوربالا از بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در50هزارگزی جنوب رودسر و 14هزارگزی خاوری پل . دارای 41 تن جمعیت است . (از فرهن
تعجیل ریتمیrhythmic anticipationواژههای مصوب فرهنگستانحالت افراطی تعجیل که در آن تمام صداهای آکورد در ضرب ضعیف ظاهر میشوند
ریتم متقاطعcross rhythmواژههای مصوب فرهنگستانریتمی که با استفادۀ همزمان از دو یا چند ریتم متفاوت، که حداقل یکی از آنها دارای تقسیمات عاریتی است، به وجود میآید
لگاریتملغتنامه دهخدالگاریتم . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) (از: یونانی لگس ،لغت + آریتمس ، عدد) و دراصطلاح ، لگاریتم مجموعه ٔ اعدادی است که دارای خاصیت های مخصوص هستند و در محاسبات مختلف به کار میروند.تعریف : هرگاه aیک عدد ثابت و رابطه ٔ <span class="hl" dir="ltr"
الگریتملغتنامه دهخداالگریتم . [ اَ گ ُ ] (فرانسوی ، اِ) الگریسم . اصطلاح ریاضی است مأخوذ از نام محمدبن موسی الخوارزمی واضع علم جبر و مقابله ، درریاضیات جدید به سلسله ای از اعمال ریاضی اطلاق میشودکه بیک روش متحدالشکل تحول یافته و برای نوعی خاص از مسائل بکار برده میشود مانند الگریتم کسر مسلسل .<b
پادلُگاریتمantilogarithm, antilogواژههای مصوب فرهنگستاناگر a لگاریتم b باشد، آنگاه b را پادلگاریتم a نامند متـ . پادلُگ
الگوریتمalgorithmواژههای مصوب فرهنگستانفرایندهای متناهی برای حل نوعی از مسائل، خصوصاً روشی که در آن بهطور متوالی یک فرایند پایه برای حل مسئله تکرار شود متـ . خوارزمی