زاریانهلغتنامه دهخدازاریانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) سبب و باعث زاری کردن باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) : بشنو ای یار از نزاری زارزاری ما و زاریانه ٔ ما.نزاری قهستانی (از جهانگیری ) (از آنندراج ).
زاریانهفرهنگ فارسی عمید۱. ناله و زاری.۲. سبب ناله و زاری؛ آنچه باعث گریه و زاری شود: ◻︎ بشنو ای یار از نزاری زار / زاری ما و زاریانهٴ ما (نزاری: مجمعالفرس: زاریانه).
زورانهلغتنامه دهخدازورانه . [ زَ / زُو ن َ / ن ِ ] (اِ) بندی باشد آهنین که بر پای بندیان گذارند.(برهان ). بندی باشد از آهن که بر پای مجرمان نهند وآنرا به فتح آورده اند . (انجمن آرا). بندی باشد که در پای مجرمان نهند و آن از آهن
زاریانیلغتنامه دهخدازاریانی . (اِخ ) ابوالرضابن رجا منسوب به زاریان مرو و از اتباع تابعین است . وی از عکرمه و عبداﷲبن یزید و دیگران روایت حدیث کرده است . (از انساب سمعانی ).
زورچپانیفرهنگ فارسی معین(چَ) (حامص .) [ ع . ] (عا.) = زور - تپانی : اصرار و پافشاری یا اعمال زور و فشار برای انجام گرفتن کاری .
جاگیرانیواژهنامه آزادنام طایفه ای بزرگ و اصیل زاده درمنطقه دشتی که به شجاعت و اصالت شهرت دارند که از دیلم به این منطقه آمده اند و باطایفه بزرگ واصیل زاده خواجه گیری عموزاده می باشند.وهمچنین نام طایفه بزرگی در کراچی پاکستان می باشد.