زامیادلغتنامه دهخدازامیاد. [ زام ْ ] (اِ) نام روز بیست و هشتم است از ماههای شمسی . (برهان قاطع) (آنندراج ).نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی . (غیاث اللغات ). روز بیست و هشت است از ماههای شمسی و نیک است در این روز تخم کشتن و درخت نشاندن و عمارت کردن . (فرهنگ جهانگیری ). آقای دکتر معین در کتاب
زامیادلغتنامه دهخدازامیاد. [ زام ْ ] (اِخ ) فرشته ای است که مصالح و تدبیر امور روز زامیاد (28 از هر ماه شمسی ) به او تعلق دارد. گویند در این روز درخت نشاندن و تخم کاشتن و عمارت کردن بغایت خوب است . (برهان قاطع). نام فرشته ٔ موکل بر تدبیر امور آن روز (روز زامیاد
زامیادفرهنگ فارسی عمید۱. روز بیستوهشتم از هر ماه خورشیدی: ◻︎ چون روز زامیاد نیاری ز می تو یاد؟ / زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد (مسعودسعد: مجمعالفرس: زامیاد).۲. در آیین زردشتی، فرشتۀ موکل بر زمین.
زامیادفرهنگ فارسی معین[ په . ] (اِ.) 1 - نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی . 2 - در آیین زردشتی ، ایزد موکل بر زمین .
زاماتلغتنامه دهخدازامات . (ع اِ) ج ِ زامة. فرقه ها. جمعیت ها. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به زامة شود.
جاماتلغتنامه دهخداجامات . (اِخ ) نام حکیمی است که او را جاماسب گویند. (برهان ). مصحف جاماسب . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نام پسر دانیال پیغمبر که فیلسوف و ستاره شمر دانائی بوده و کتاب جاماسب نامه منسوب به این شخص بزرگ است . (ناظم الاطباء). این کلمه بصورتهای : جاماس ، جاماسب ، جاماسف ، نیز آمده ا
جمعاتلغتنامه دهخداجمعات . [ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ جمعه ، بمعنی آدینه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جمعه شود.
جمعاتلغتنامه دهخداجمعات . [ ج ُ م َ ] (ع اِ) ج ِ جمعه ، بمعنی آدینه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جمعه شود.
زامیادیشتلغتنامه دهخدازامیادیشت . [ زام ْ ی َ ] (اِخ ) یشت 19است که نظر به مندرجاتش از قدیمترین یشتها محسوب است . در این یشت مفصلاً از سلسله ٔ کیانیان و فرّ کیانی و افراسیاب تورانی برای رسیدن به فره و یا خره گفتگومیکند. از مطالعه ٔ یشت مزبور بخوبی برمی آید که حامی
رامیادلغتنامه دهخدارامیاد. (اِ) زامیاد. این لغت در فرهنگ شعوری با کلمه ٔ رامناد نام روز بیست وهشتم از ماههای پارسی معنی شده که مسلماً تصحیف زامیاد است . رجوع به زامیاد در همین لغت نامه شود.
زمینادلغتنامه دهخدازمیناد. [زَ ] (اِ) زامیاد که نام روز بیست و هشتم از هر ماه بود. (ناظم الاطباء). رجوع به زامیاد و زمیاد شود.
رامنادلغتنامه دهخدارامناد. (اِ) این لغت در فرهنگ ناظم الاطباء و شعوری (ج 2 ورق 4) بمعنی نام روز بیست وهشتم هر ماه پارسی آمده که مسلماً تصحیف زامیاد است . رجوع به زامیاد در همین لغت نامه شود.
زامیادیشتلغتنامه دهخدازامیادیشت . [ زام ْ ی َ ] (اِخ ) یشت 19است که نظر به مندرجاتش از قدیمترین یشتها محسوب است . در این یشت مفصلاً از سلسله ٔ کیانیان و فرّ کیانی و افراسیاب تورانی برای رسیدن به فره و یا خره گفتگومیکند. از مطالعه ٔ یشت مزبور بخوبی برمی آید که حامی