زایاproductiveواژههای مصوب فرهنگستاندر صرف، ویژگی صورتها و الگوها و قواعدی که مکرراً برای ساخت صورتهای جدید به کار میروند
انبار با جوّ مهارشدهcontrolled atmosphere storage, CA 1واژههای مصوب فرهنگستانانبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقاً مهار شده است
بادموجwind wave, wind sea, seaواژههای مصوب فرهنگستانامواج گرانی سطح دریا حاصل از باد که پایدار یا درحالرشد است
موشک سطحروsea-skimming missile, sea skimmerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موشک هدایتشوندۀ دریایی که پس از پرتاب، برای جلوگیری از شناسایی شدن، در نزدیک سطح آب حرکت میکند
زایاندنلغتنامه دهخدازایاندن . [ دَ ] (مص ) یاری دادن به زچه گاه زادن . زایاندن ماما زاچه را. زایانیدن . و رجوع به زایانیدن شود.
زایانیدنلغتنامه دهخدازایانیدن . [ دَ ] (مص ) به زادن داشتن . مددکردن به زاینده . زایاندن . رجوع به ماده ٔ فوق شود.
زایاندنفرهنگ فارسی عمیدکمک کردن به زائو هنگام زاییدن و بچۀ او را گرفتن؛ به زادن واداشتن؛ مامایی کردن.
زایاییproductivityواژههای مصوب فرهنگستاندر صرف، امکان ساختن صورتهای جدید با استفاده از قواعد ساختواژی
پوشچنگار رویانیembryonal carcinomaواژههای مصوب فرهنگستانپوشچنگاری بسیار بدخیم که از یاختههای زایا منشأ میگیرد
زایاندنلغتنامه دهخدازایاندن . [ دَ ] (مص ) یاری دادن به زچه گاه زادن . زایاندن ماما زاچه را. زایانیدن . و رجوع به زایانیدن شود.
زایانیدنلغتنامه دهخدازایانیدن . [ دَ ] (مص ) به زادن داشتن . مددکردن به زاینده . زایاندن . رجوع به ماده ٔ فوق شود.
زایاندنفرهنگ فارسی عمیدکمک کردن به زائو هنگام زاییدن و بچۀ او را گرفتن؛ به زادن واداشتن؛ مامایی کردن.
زایاییproductivityواژههای مصوب فرهنگستاندر صرف، امکان ساختن صورتهای جدید با استفاده از قواعد ساختواژی
رزایالغتنامه دهخدارزایا. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَزیّة. رجوع به رزیة و رزیت شود. || ج ِ رزیئة. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). رجوع به رزیئة شود.
مزایالغتنامه دهخدامزایا. [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مزیة. فزونی ها. (ناظم الاطباء). || عطیه ها و انعام ها. (ناظم الاطباء). || مجازاً به معنی عطایا و انعامات مستعمل می شود. (آنندراج ). || در تداول ، آنچه اضافه بر میزان حقوق مقرر به کارمند دهند مانند حق ریاست ، حق مدیریت ، حق اولاد و جز آن . || آنچه موج