زباله کشلغتنامه دهخدازباله کش . [ زُ ل َ / ل ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) سرگین کش . خاکروبه کش . زبّال .
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) جد محمدبن حسن بن ابی الحسن . محدث است . (تاج العروس )(منتهی الارب ) (انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . از آنجا است محمدبن حسن بن عباس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
زبالةلغتنامه دهخدازبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم برادر عمروبن تمیم است . ابن اعرابی گوید: (قبیله ٔ او) بسیار نیستند. (تاج العروس ).
کناسفرهنگ فارسی معین(کَ نّ) [ ع . ] (ص .) 1 - رفتگر، زباله - کش . 2 - کسی که چاه مستراح را پاک می کند.
برجامانیat-site timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمان صرفشده در ایستگاه انتقال یا محل پردازش یا مکان دفع برای تخلیه یا انتظار برای تخلیۀ محتوای کامیون زبالهکش
کبجلغتنامه دهخداکبج . [ ک َ ] (اِ) سبد تونیان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 73). کلج . سبد زباله کش حمامی . (از لغت فرس ذیل کلج ). رجوع به کلج شود.
سرگین کشلغتنامه دهخداسرگین کش . [ س ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) زبال . (ربنجنی ). زباله کش : سهل کاری است امیرالشعرایی بودن لیکن از میره ٔ باسهل نه سرگین کش میر. سوزنی .|| (اِ مرکب ) جُعَل . گوگال .
ابن زبالهلغتنامه دهخداابن زباله . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) اخباری ونسابه . او راست : کتاب اخبارالمدینه . (ابن الندیم ).