زبر و زرنگلغتنامه دهخدازبر و زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (در تداول ) چست و چالاک . رجوع به زبرزرنگ شود.
شمشیر زِبَرتن،زِبَرتن2saber2واژههای مصوب فرهنگستانشمشیری سبک با تیغة مثلثی تخت و نوک کند که دکمة فشار ندارد و امتیازات در صورتی ثبت میشود که شمشیر با پهلو و نوک تیغه و در محدودة امتیازی بالاتنه، شامل تنه و دستها و سر وارد شود
جبیرلغتنامه دهخداجبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الاسود النخی مکنی به ابی عبید. طوسی او را از رجال شیعه که از حضرت صادق (ع ) روایت میکنند شمرده است . (از لسان المیزان ).
زبرلغتنامه دهخدازبر. [ زَ ] (اِخ ) جد عبداﷲبن علاء. از تبع تابعین است . (منتهی الارب ). جد ابوزبرعبداﷲبن علأبن زبربن عطاریف الربعی العبدی الدمشقی از تبع تابعین . (تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی ذیل زبری و زبری در این لغت نامه شود.
زبرلغتنامه دهخدازبر. [ زَ ] (اِخ ) جد قاضی ابومحمدعبداﷲبن احمد...بن عبدالرحمن بن زبر زبری . (تاج العروس ). رجوع به انساب سمعانی و زبری در این لغت نامه شود .
زبرلغتنامه دهخدازبر. [ زَ ] (ع ص ) قوی . (منتهی الارب ). نیرومند و سخت . (المنجد) (متن اللغه ). سخت . (دهار). نیرومند و شدید از مردان را گویند و این کلمه مکبرزُبَیر است . و در حدیث صفیه دختر عبدالمطلب آمده :کیف وجدت زبرا، اَ اَقطا و تمرا.او مشمعلاً صقرا. (تاج ال
زبرلغتنامه دهخدازبر. [ زُ ب ُ ] (ع اِ) پاره های آهن . ج ِ زُبرة (پاره ای از آهن ). (از منتهی الارب ). زبر جمع زبره بمعنی قطعه ای از آهن و از این معنی است آیه ٔ: «آتونی زبر الحدید» . (از مفردات راغب ). زبرالحدید؛ خایهاء آهن و پولاد. (تفسیر کشف الاسرار چ علی اصغر حکمت ج <span class="hl" dir="l
زبرلغتنامه دهخدازبر. [ زَ / زِ ] (ع اِ) عقل . (المنجد). رجوع به زَبر و زِبر شود. || قوی و شدید از مردان . (نهایة اللغه ) (لسان العرب ). رجوع به زَبر شود. || کتاب ، رجوع به زَبر و زِبر شود.
دوزبرلغتنامه دهخدادوزبر. [ دُ زَ / زِب َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نحو) نصب در نحو و صورت آن در بالای حروف این است «"» و تلفظ آن [ اَن ْ ] مانند: کتاباً، حساباً، زیداً، صبراً. (یادداشت مؤلف ). || تنوین نصب ایرانی است و معنی مخصوص دارد وبیشتر افاده ٔ حال کند؛ یعنی
چهارزبرلغتنامه دهخداچهارزبر. [ چ َ زَ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. در 24000 گزی شمال خاوری شاه آباد کنار راه شوسه ٔ شاه آباد به کرمانشاه واقع است ، 840 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. م
چاه زبرلغتنامه دهخداچاه زبر. [ زَ ب َ ] (اِخ ) از دهات جلگه ٔ هرون آباد دومنزلی کرمانشهان است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 133).