زبرتنگلغتنامه دهخدازبرتنگ . [ زَ ب َ ت َ ] (اِ مرکب ) تنگ دوم زین اسب را گویند. (برهان قاطع). تنگ دوم است که بربالای اولین تنگ اسب کشند. (انجمن آرا). تنگ بالایی (دوم ) حیوان سواری و باری . (فرهنگ نظام ) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبردزینت چو بسته شد به زبرتنگ و
شمشیربازی زِبَرتن،زِبَرتن1sabre fencing, sabre1/saber1, sabre fightingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از رشتههای شمشیربازی که با شمشیر یا اسلحة زِبَرتن انجام میشود و محدودة هدف آن بالاتنه، شامل تنه و دستها و سر، است و سامانة امتیازدهی الکترونیکی تنها ضرباتی را که با پهلو و نوک تیغه وارد شود ثبت میکند
شمشیر زِبَرتن،زِبَرتن2saber2واژههای مصوب فرهنگستانشمشیری سبک با تیغة مثلثی تخت و نوک کند که دکمة فشار ندارد و امتیازات در صورتی ثبت میشود که شمشیر با پهلو و نوک تیغه و در محدودة امتیازی بالاتنه، شامل تنه و دستها و سر وارد شود
زیرتنگلغتنامه دهخدازیرتنگ . [ ت َ ] (اِ مرکب ) مقابل زبرتنگ . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنگ ستور. (ناظم الاطباء) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبردزینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ . سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).رجوع به زبرتنگ شو
برتنگفرهنگ فارسی عمید۱. تنگی که بالای زین اسب میبندند؛ زبرتنگ.۲. بندی که با آن اطفال را در قنداق یا در گهواره میبستند.
برتنگلغتنامه دهخدابرتنگ . [ ب َ ت َ ] (اِ مرکب ) تنگ زبرین ستور. (یادداشت مؤلف ). تنگ دوم باشد از دو تنگ زین و بمعنی تنگ بالا است که آنرا زبرتنگ نیز خوانند. (آنندراج ) (برهان ). تنگ دویم از زین اسب . (ناظم الاطباء) : بگسلد بر اسب عشق عاشقان برتنگ صبرچون کشد بر
زیر و زبرلغتنامه دهخدازیر و زبر. [ رُ زَ ب َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) تحت و فوق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ته و بالا. (ناظم الاطباء) : و آنچ او از زبر و زیر بود جسم بودنتوان گفت که خالق را زیر و زبر است . ناصرخسرو.چرخ را زیر و زبر نیست ب