زدودگیلغتنامه دهخدازدودگی . [ زِ / زُ دو دَ / دِ ] (حامص ) صقال . (منتهی الارب ). پاکیزگی و صیقل یافتگی . رجوع به زدودن و زدوده شود.
فردیتزدودگیdeindividuationواژههای مصوب فرهنگستانحالت ناشناختگی نسبی فرد در گروه همراه با کاهش احساس فردیت اعضا و تقلیل خودآگاهی و تضعیف محدودیتهای درونی اعضای گروه
یزدادیلغتنامه دهخدایزدادی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب است به یزداد که انتساب اجدادی است . (از لباب الانساب ).
clearanceدیکشنری انگلیسی به فارسیترخیص کالا از گمرک، ترخیص، اجازه، زدودگی، اختیار، برداشتن مانع، روزنه، رخصت، صافی
فردیتزدودگیdeindividuationواژههای مصوب فرهنگستانحالت ناشناختگی نسبی فرد در گروه همراه با کاهش احساس فردیت اعضا و تقلیل خودآگاهی و تضعیف محدودیتهای درونی اعضای گروه
یادزدودگیamnesiaواژههای مصوب فرهنگستانناتوانی نسبی یا کامل در به خاطر آوردن تجربههای گذشته به دلایل جسمی یا روانی