زندبارلغتنامه دهخدازندبار.[ زَ ] (اِ) هر جانور بی آزار باشد از جنس گوسفند و گاو و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
داملغتنامه دهخدادام . (اِ) فخ . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (منتهی الارب ). تله . نَژَنک . (برهان ). حباله . اُحبول . اُحبولة. (منتهی الارب ). لاتو. (برهان ).تله که آلت گرفتار شدن حیوانات است . پایدام . مِصیدَة. (منتهی الارب ). چیزی که جانوران فریب خورده بدان دچار شوند. فخم . (حاشیه ٔ