زنویهلغتنامه دهخدازنویه . [ زَ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) مویه و ناله ٔ سگ را گویند و به تازی هریر خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زنوییدن مصدر آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). اسم مصدر از زنوییدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). هریر و ناله ٔ سگ و زوزه . (ناظم ال
اخترCannaواژههای مصوب فرهنگستانتنها سردۀ اختریان با حدود 50 گونه که بومی مناطق جنوبی امریکای شمالی است
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
جنوحلغتنامه دهخداجنوح . [ ج ُ ] (ع مص ) بگشتن . (المصادر زوزنی ). میل کردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || میل دادن . لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب ). || پیش آمدن شب بتاریکی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || جنوح طایر و شمس ؛ نزدیک زمین شدن مرغ برای نشستن و خورشید برای غروب
زنگویهلغتنامه دهخدازنگویه . [ زَ ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خنج است که در بخش مرکزی شهرستان لار واقع است و 115 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
زنوحلغتنامه دهخدازنوح . [ زَ ] (ع ص ) ماده شتر تیزرو و شتاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زنوییدنلغتنامه دهخدازنوییدن . [ زَ دَ] (مص ) بمعنی زنویه است که ناله و مویه و زوزه کردن سگ باشد. (برهان ). ناله کردن سگ . (فرهنگ رشیدی ). ناله کردن سگ . زوزه کشیدن سگ . (فرهنگ فارسی معین ). زنویه . (آنندراج ). زوزه کشیدن سگ . (ناظم الاطباء): هریر؛زنوییدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مویه و نا
غزنویهلغتنامه دهخداغزنویه . [ غ َ ن َ وی ی َ ] (اِخ ) سلسله ای از پادشاهان ایران از نژاد سبکتکین که داماد البتکین بود، و از 377 - 592 هَ . ق . در خراسان و بیشتر ایران سلطنت کردند. (ناظم الاطباء). صاحب النقودالعربیة (ص <span cla