مفصل زینیsaddle jointواژههای مصوب فرهنگستاننوعـی مفصل زلالهای که شبیه به زین است و امکان حرکت در جهات مختلف را امکانپذیر میسازد، مانند مفصل پایۀ شست
زنگی دارولغتنامه دهخدازنگی دارو. [ زَ ] (اِ مرکب ) دوایی است که آنرا به عربی عقربان خوانند و آن بیخ کبر رومی است و بعضی گویند حشیشة الطحال باشدو آن را حشیشة الدودیة نیز گفته اند و به یونانی اسقولوقندریون خوانند. (برهان ). نباتی است بی ساق و خوشه و ثمر، غالباً در سنگلاخها روید و برگ آن شبیه است به
دلخراشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی خراش، خشن، زنگزده، خشک، زنگدار، صفیرکشان، آبنکشیده بَم، غرنده، غران ناهنجار، ناسازگار، ناهماهنگ
اخطارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اخطار، آگاهی، خبر، عبرت هشدار، تحذیر، توجه، هشیاری، خاطرنشان، تذکر، گوشزد، توبیخ اخطاریه، اعلام، اطلاع، گزارش، التیماتوم، دستور نصیحت، پند، اندرز، مشورت انتقاد، بازداشتن، اعتراض وجدان اعلام خطر، آژیر، علامت خطر غیبگویی، علامت، اذان ساعت شماطهدار، ساعت زنگدار، آلارم، شیپورحاضربا
زنگلغتنامه دهخدازنگ . [ زَ ] (اِخ ) ولایت زنگیان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 267). ولایت زنگبار. (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). حبشه و زنگبار و تونس و دیگر ولایات آفریقا. (ناظم الاطباء). زنگبار. زنج . ولایت زنگیان . در تداول شعرا مقابل روم . م
زنگفرهنگ فارسی عمید۱. پیالۀ فلزی آویزدار که به گردن چهارپایان بسته میشود تا هنگام راه رفتن آنها صدا کند.۲. وسیلهای فلزی که به نیروی برق یا بهوسیلۀ فنری که در آن است با گذاشتن انگشت در روی تکمۀ آن صدا میکند: زنگ در خانه، زنگ رومیزی.
زنگفرهنگ فارسی عمید۱. مادهای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد میشود.۲. [قدیمی، مجاز] گناه.۳. [قدیمی] پرتو ماه و آفتاب.
زنگفرهنگ فارسی عمیداز آفات نباتی که قارچهای ذرهبینی انگل در بعضی از گیاهان تولید میکند.⟨ زنگ گندم: (کشاورزی) از آفتهای گندم که بهواسطۀ نوعی قارچ ذرهبینی تولید میشود و برگهای آن زرد یا سرخ یا خرمایی میگردد و حاصل آن ضایع میشود و از بین میرود؛ ژنگ؛ ژنگه.
درازنگلغتنامه دهخدادرازنگ . [ دَ زَ ] (اِخ ) درازنج . نام قریه ای از چغانیان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
دره زنگلغتنامه دهخدادره زنگ . [ دَرْ رَ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز. واقع در16 هزارگزی دهدز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دره زنگلغتنامه دهخدادره زنگ . [ دَرْ رَ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیر بخش کهگیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 6هزارگزی جنوب باختری لنده مرکز دهستان و 70 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان به آغاجاری ، با <span class="hl" d
تازنگلغتنامه دهخداتازنگ . [ زَ ] (اِ) پیل پایه است و آن ستونی باشد از گچ و سنگ سازند و بر بالای پایهای طاق گذارند، و به این معنی با زای فارسی و رای قرشت هم آمده است . (برهان )(آنندراج ). پیلپایه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). ستون کلفت بزرگ که نام دیگرش فیل پایه است . (فرهنگ ن
تازنگلغتنامه دهخداتازنگ . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میداود (سرگچ ) بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهوازکه در 25هزارگزی جنوب خاوری باغ ملک و 25هزارگزی خاوری راه اتومبیل رو هفتگل به رامهرمز واقع است . کوهستانی و معتدل و مالاریائ