زنیانلغتنامه دهخدازنیان . [ زِ ] (اِ) ژنیان . نانخواه را گویند و آن تخمی است که بر روی خمیر نان پاشند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نانخواه . (از جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) : آبله زیب روی خوبان است لذت نان نگر ز زنیان است .<p cl
زنیانفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خودرو، با برگهای ظریف و بریده، گلهای سفید، و دانههای زردرنگ که برای تهیۀ اسانس از آن استفاده میشود؛ نانخواه.
زنیانTrachyspermumواژههای مصوب فرهنگستانسردهای از کرفسیان شامل گیاهان یکساله با برگهای شانهای مرکب و گلبرگهای سفید با انتهای درونپیچ و میوههای تخممرغی یا بیضوی با انتهای باریک و قاعدۀ کمی فرورفته، پوشیده از زگیلهای سفید انبوه، با پرههای کموبیش مشخص و یک مجرای بینپرهای برای هدایت شیرابه
زنیانفرهنگ فارسی معین(زِ) (اِ.) = ژنیان . زینان . زینیان : تخمی است که آن را بر روی خمیر نان پاشند؛ نانخواه .
زنیانگویش اصفهانی تکیه ای: -------- طاری: -------- طامه ای: -------- طرقی: zeniyun کشه ای: -------- نطنزی: --------
جنانلغتنامه دهخداجنان . [ ج َ ] (ع اِ) جامه . (منتهی الارب ). ثوب . (اقرب الموارد). || شب . || جنان لیل ؛ تاریکی شب .اندک تاریکی که در اول شب باشد. || از هرچیز میانه و جوف آن چیز که بنظر نمی آید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) . || حریم . (منتهی الارب ). || قلب یا موضع فزع از قلب و روح . (منته
جنانلغتنامه دهخداجنان . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِجنت . (دهار) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ). ج ِ جنت ، بمعنی بهشت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از غیاث اللغات از کشف اللغات و قاموس و منتخب ) : آن باهنر تویی که ز هر دانشی دلت آراسته ست همچو ز هر نعمتی جنان .
جنیانلغتنامه دهخداجنیان . [ ج ُن ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج و دارای 320سکنه . آب از رودخانه و چشمه . محصول آنجا غلات ، توتون ، روغن ، پشم ، عسل . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
زنانلغتنامه دهخدازنان . [ زَ ] (ع ص ) ظل زنان ؛ سایه ٔ کوتاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
خانه زنیانلغتنامه دهخداخانه زنیان . [ ن ِزِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 47 هزارگزی شهرستان شیراز و کنار شوسه ٔ شیراز به کازرون ، این ناحیه در جلگه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
خانه زنیانلغتنامه دهخداخانه زنیان . [ ن ِزِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهمره سرخی بخش مرکزی شهرستان شیراز، واقع در 47 هزارگزی شهرستان شیراز و کنار شوسه ٔ شیراز به کازرون ، این ناحیه در جلگه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است . سکنه ٔ آن <span class="hl" dir="
روزنیانلغتنامه دهخداروزنیان . (اِخ ) دهی از دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز با 52 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سیوند، محصول آن غلات و چغندر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
جزنیانلغتنامه دهخداجزنیان . [ ] (اِخ ) از مزارع خالصه ٔ سلوک کرمان است و هفده خانوار سکنه دارد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 226).
جزنیانلغتنامه دهخداجزنیان .[ ] (اِخ ) گزنیان . دهی است از دهستان وسط از بخش طالقان از شهرستان طهران . آب آنجا از چشمه و رودخانه ٔ محلی تأمین میشود و محصول آن غلات ، یونجه ، سیب زمینی ، لبنیات و عسل و شغل مردم زراعت و گله داری است و 806 تن سکنه دارد. (از فرهنگ
بزنیانلغتنامه دهخدابزنیان . [ ] (اِخ ) نام کوهی در اطراف خانقین . رجوع به جغرافیای غرب ایران ص 135 شود.