لغتنامه دهخدا
زه . [ زِه ْ / زَه ْ ] (اِمص ) زاییدن آدمی و حیوانات دیگر باشد. (برهان ) (آنندراج ). زادن را گویند. (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث ). زادن چنانکه گویند درد زه یعنی درد زادن . (فرهنگ رشیدی ). زاییدن . زایش .(فرهنگ فارسی معین ). و زهیدن مص