ترجمه مقاله

زوال

zavāl

۱. نیست شدن؛ زدوده شدن؛ از بین رفتن.
۲. [قدیمی] دور شدن.
۳. [قدیمی، مجاز] مایل گشتن خورشید از میانۀ آسمان به‌سوی مغرب.
۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] هنگام ظهر که آفتاب از بلندی رو ‌به ‌انحطاط می‌گذارد.
⟨ زوال پذیرفتن: (مصدر لازم) [عربی. فارسی] نیست شدن؛ فانی شدن.

اضمحلال، افول، انحطاط، انحلال، انقراض، انهدام، بطلان، ستردگی، سقوط، عدم، محو، مرگ، نابودی، نسخ، نقص، نقصان، نیستی، هلاک

فروپاش

ترجمه مقاله