زودپذیر؛ زودباور.
بسیارساده لوح، زودباور، هالو
خوشباور، زودباور، سادهدل، سادهلوح، مغفل
خوشباور، زودباور، سادهدل، سادهلوح، گولخور
( ~ . دِ) (ص مر.) 1 - زودباور. 2 - احمق .