زودترلغتنامه دهخدازودتر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ، ق مرکب ) پیشتر از وقت مقرر. مقابل دیرتر. (فرهنگ فارسی معین ) : آنکس که نباید بر ما زودتر آیدتو دیرتر آیی به برما که ببایی . منوچهری .|| تندتر. سریعتر. به شتاب تر. (فرهنگ فارسی معین ). سری
زودترین آغازearly start date, ESواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها آغاز کرد
زودترین پایانearly finish date, EFواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت ناتمام را باتوجهبه منابع، قیدها و تاریخ دادهها به پایان رساند
زودترین آغازearly start date, ESواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت را باتوجهبه منابع و قیدها و تاریخ دادهها آغاز کرد
زودترین پایانearly finish date, EFواژههای مصوب فرهنگستاندر روش مسیر بحرانی، زودترین زمان ممکنی که در آن میتوان یک فعالیت ناتمام را باتوجهبه منابع، قیدها و تاریخ دادهها به پایان رساند