زودرسلغتنامه دهخدازودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (
زودرسفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد.۲. گل یا میوه که زودتر از نوع خود به دست آید.
جودرزلغتنامه دهخداجودرز. [ دَ ] (معرب ، اِ) صورتی از گودرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به گودرز شود.
باوردبن جودرزلغتنامه دهخداباوردبن جودرز. [ وَ دِن ِ دَ ] (اِخ ) آنکه شهر ابیورد (باورد) را به خراسان بنا کرد. و رجوع به آثار البلاد قزوینی ص 289 شود.
دندانرویی زودرسprecocious dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش دندانهای شیری قبل از سهماهگی و دندانهای دائمی قبل از چهارسالگی
زنگزدگی زودرسearly rustingواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل زودهنگام زنگ، بعد از رنگآمیزی و خشک شدن سطح رنگ به دلیل نازکی پوشش و پایین بودن دمای زیرلایه و رطوبت زیاد
تولد زودرسpremature birth, preterm birthواژههای مصوب فرهنگستانتولد جنین قبل از کامل شدن هفتۀ 37 حاملگی
دندانرویی زودرسprecocious dentitionواژههای مصوب فرهنگستانرویش دندانهای شیری قبل از سهماهگی و دندانهای دائمی قبل از چهارسالگی
زنگزدگی زودرسearly rustingواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل زودهنگام زنگ، بعد از رنگآمیزی و خشک شدن سطح رنگ به دلیل نازکی پوشش و پایین بودن دمای زیرلایه و رطوبت زیاد
تولد زودرسpremature birth, preterm birthواژههای مصوب فرهنگستانتولد جنین قبل از کامل شدن هفتۀ 37 حاملگی