زیستفنّاوری زیستمحیطیenvironmental biotechnologyواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
دگرگشت بیگانهزیست،سوختوساز بیگانهزیستxenobiotic metabolismواژههای مصوب فرهنگستانسوختوساز موادی که برای اندامگان بیگانه ضروری است
زستلغتنامه دهخدازست . [ زُ ] (ص ) تندروش (کذا) بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 51).تندوزوش . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سخت . شدید. تند. تیز. غضبناک . گستاخ . تندخوی . خشمناک . و درشت . (ناظم الاطباء) : ب
زیستلغتنامه دهخدازیست . (اِخ ) شهری در هلند که در ایالت «اوترک » و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
زیستلغتنامه دهخدازیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زیستن . زندگی . حیات . (فرهنگ فارسی معین ). زیستن . زندگانی . (ناظم الاطباء). زندگانی . (آنندراج ) : خاربن
خوش زیستلغتنامه دهخداخوش زیست . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) معاشر. (مهذب الاسماء). || خوش زندگانی . (یادداشت مؤلف ).
زیستلغتنامه دهخدازیست . (اِخ ) شهری در هلند که در ایالت «اوترک » و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
زیستلغتنامه دهخدازیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زیستن . زندگی . حیات . (فرهنگ فارسی معین ). زیستن . زندگانی . (ناظم الاطباء). زندگانی . (آنندراج ) : خاربن
نازیستلغتنامه دهخدانازیست . (اِخ ) عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان . || آنکه به نازیسم معتقد است . رجوع به نازیسم شود.