ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . (اِخ ) بکربن احمد فقیه ساباطی اسروشنی مکنی به ابوالحسن مقیم سمرقند و از محدثان است . رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود.
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . (اِخ ) عماربن موسی از ساباط مدائن است . و فرقه ٔ عماریه بدو منسوبند. رجوع به خاندان نوبختی ص 260 و کشی ص 164 و 172 و نجاشی ص 206 و
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . [ ] (اِخ ) در اصطلاح رجالی اسحاق بن عماربن موسی ، و صباح بن موسی ، و عماربن موسی ، و عمروبن سعید، و قیس بن موسی ، و محمدبن حکیم ،و محمدبن عمرو بعضی دیگر. (ریحانة الادب ج 2 ص 147).
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . [ طی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به ساباط مدائن ، ساباط کسری . (سمعانی ) (یاقوت ). || نسبت است به ساباط اسروشنه . (سمعانی ) (یاقوت ).
ساباطیلغتنامه دهخداساباطی . [طی ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ بن مفضل حمیری ساباطی مکنی به ابوالعباس از محدثان و بساباط اسروشنه منسوب است . رجوع به انساب سمعانی و معجم البلدان یاقوت شود.
شاباطیلغتنامه دهخداشاباطی . (اِ) جاباتی . چاپاتی . شاباتی . گرده . رغیف . نان فطیر. رجوع به چاپاتی شود : گفت ای خواجه بدین بازار بیرون شوید. شاباطی های نیکو می پزند،یکی شاباطی همچون روی خود بیار. (اسرار التوحید).
ساباطفرهنگ فارسی عمید۱. دالان و راهرو روپوشیده بین دو خانه یا دو دکان: ◻︎ بود ساباطی اندر آن رسته / از دو سو سُمجهای در بسته (بهار: ۷۱۲).۲. پوشش بالای رهگذر.۳. سقفی که در زیر آن راه ورود به خانه باشد.
عماریةلغتنامه دهخداعماریة. [ ع َم ْ ما ری ی َ] (اِخ ) نام فرقه ای است از فرق فَطحیّة که آن از فرق شیعه است . و عماریة اصحاب عماربن موسی ساباطی میباشند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260).
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عماربن موسی ساباطی . شیخ طوسی در کتاب الفهرس خود او را ذکر کرده گوید: فطحی مذهب بود و اصلی دارد و ثقة میباشد و اصل او قابل استناد است . ابن ابی عمیر از وی روایت کرده و ابن شهرآشوب در معالم العلماء نیز همین اقوال را تا جمله ٔ «قابل استناد است » آورده
باغ تختهلغتنامه دهخداباغ تخته . [ ت َ ت َ] (اِخ ) باغی در سر ریگ یزد : تقی الدین دادا محمد... ساباطی نقشین بر در باغ تخته و خانقاه ابرندآباد و... بساخت . (از تاریخ یزد چ افشار ص 87).