۱. بیپیرایه؛ بینقشونگار؛ بیآلایش؛ بیزینتوزیور.
۲. هموار.
۳. یکسان.
۴. آسان.
۵. خالص؛ بیغش؛ بیآمیغ.
۶. (اسم، صفت) [قدیمی] پسری که هنوز موی در چهرهاش پیدا نشده.
۱. آسان، سهل، میسر ≠ مشکل، مغلق، پیچیده، شاق
۲. بیآلایش، بینقش
۳. امرد، نرمبروت، نوخط
۴. خوشباور، خوشخیال، زودباور، سادهلوح ≠ رند، تودار
۵. ابله، بله، مغفل، نادان
۶. بیآلایش، بیتکلف، وضیع
۷. بسیط، بیآمیغ، مفرد ≠ سخت، نقشدار، مرکب