ساسیلغتنامه دهخداساسی . (اِخ ) ابراهیم بن محمد ساسی وراق . از لغویان و نحویان قدیم است . (فهرست ابن ندیم ).
ساسیلغتنامه دهخداساسی . (اِخ ) ابوالمعالی بن ابی الرضابن بدر ساسی از مردم ساس واسط و از محدثان است . (معجم البلدان یاقوت ).
سس پنیرcheese sauceواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع سسهای سفید طعمدارشده با پنیر که عمدتاً برای پوشش دادن برخی از غذاها مانند نیرشته یا ماهی، به کار میرود
سس پیالهایdipping sauce, dipواژههای مصوب فرهنگستانهریک از انواع چاشنیهایی که ویژة غذاهای انگشتی و نانها و برگک سیبزمینی و سبزیجات است و در ظروف دهانگشاد و کاسهمانند عرضه میشود تا بتوان خوراک را مستقیماَ و بههنگام صرف غذا در آن غوطهور یا به آن آغشته کرد
دولفین کوهاندار اطلسیSousa teusziiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان که بالۀ پشتی آن بهطور غیرمعمول منحنی و خمیده است و کوهان یا قوز کوچکی بر روی قسمت پشتی دارد
دولفین کوهاندار چینیSousa chinensisواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ دولفینیان و راستۀ آببازسانان با پیشانی شیبدار که بالۀ پشتی دوطبقۀ آن شامل یک بالۀ کوچکتر است که بر روی قوز طویل پشتی قرار گرفته است
ایستاموجseicheواژههای مصوب فرهنگستانموج ایستادهای در یک حوزة بسته یا نیمبسته که حرکت آونگوار آن پس از اتمام نیروی اولیه ادامه دارد
ساسیملغتنامه دهخداساسیم . (اِخ ) نوعی درخت که شبیه آبنوس است . سیساما. شیساما. ساسم . (دزی ج 1 ص 621). رجوع به ساسم و سأسم شود.
ساسیالغتنامه دهخداساسیا. (اِ) دیوی از تابعان اهرمن چنانکه ساستا. (شعوری ) (استینگاس ) (آنندراج از فرهنگ فرنگ ) (ناظم الاطباء) : در بدی و کدی توئی منحوس ساستاسا و ساسیا آسا. فرالاوی .این بیت در لغت فرس و منابع معتبر نیامده و مأخذ شع
ساسیانیلغتنامه دهخداساسیانی . (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن ابی بکر عبدالجباربن احمدبن محمد ناقدی ساسیانی جراحی . از مردم محله ٔ ساسیان مرو و از محدثان نیمه ٔ اول قرن ششم بود. تولد وی بسال 460 هَ . ق . و وفاتش به سال 541 یا<span clas
ابوالصقرلغتنامه دهخداابوالصقر. [ اَ بُص ْ ص َ ] (اِخ ) احمدبن فضل بن شبابه ساسی دویر. رجوع به احمد... شود.
دساسیلغتنامه دهخدادساسی . [ دُ ] (اِخ ) (سیلوستر...) خاورشناس و از رجال مشهور فرانسه در قرن 18 و 19 م . رجوع به ساسی در ردیف خود شود.
خشکرولغتنامه دهخداخشکرو. [ خ ُ ] (اِخ ) از ده های ساسی کلام در حوالی فرح آباد ساری است به مازندران . (از مازندران و استرآباد رابینو انگلیسی ص 119).
اسپی گرکلالغتنامه دهخدااسپی گرکلا. [ اِ گ َ ک َ ] (اِخ ) یکی از نواحی ساسی کلای بارفروش . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی ).
ساسیملغتنامه دهخداساسیم . (اِخ ) نوعی درخت که شبیه آبنوس است . سیساما. شیساما. ساسم . (دزی ج 1 ص 621). رجوع به ساسم و سأسم شود.
ساسی بوقالغتنامه دهخداساسی بوقا. (اِخ ) چهارمین تن از خانان آق اردو از خاندان «اردا» است که از709 هَ . ق . تا حدود 715 در دشت قبچاق شرقی حکومت میکرد. (از ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 206).
ساسی دویرلغتنامه دهخداساسی دویر. (اِخ ) لقب ابوالصقر احمدبن فضل بن شبابه ٔ همدانی کاتب و نحوی و شاعر (متوفی 350 هَ . ق .) است . رجوع به احمدبن فضل بن شبابه شود.
ساسی کلاملغتنامه دهخداساسی کلام . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان آمل است این دهستان بین دهستانهای لاله آباد گنج افروز و بندپی واقع، و هوای آن مرطوب و معتدل ، و آب آن از شعب رودکاری و خرون است ، و اخیراً یک چاه آرتزین بین اراضی سادات محله و خراسانی محله احداث گردیده که به مصر
دساسیلغتنامه دهخدادساسی . [ دُ ] (اِخ ) (سیلوستر...) خاورشناس و از رجال مشهور فرانسه در قرن 18 و 19 م . رجوع به ساسی در ردیف خود شود.
حساسیلغتنامه دهخداحساسی . [ ح َس ْ سا ] (حامص ) حساسیت . حساس بودن . حساس شدن . حساسی سامعه . حساسی ذائقه و مانند آن . حساس بودن عضو مخصوص آن حس .
قانون اساسیلغتنامه دهخداقانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیان میکند. مسائلی که معمولاً در قانون اساسی حل و فصل میشود عبارت است از:شکل حکومت (سلطنتی یا جمهوری )، تشکیل پارلم
قساسیلغتنامه دهخداقساسی . [ ق ُ ] (ص نسبی ) (سیف ...) شمشیر منسوب به کان آهن قساس . (ناظم الاطباء). شمشیری است منسوب به قساس ، و هو موضع للحدید بارمینیه . (مهذب الاسماء).