ساعیلغتنامه دهخداساعی . (اِخ ) افندی از متأخران شاعران و خطاطان و از مردم تبریز بود. وی بسال 1218 هَ . ق . متولد شد و در 1240 به بایزید وبعد به استانبول رفت و در آن شهر به حکاکی میگذرانید. در 1251<
ساعیلغتنامه دهخداساعی . (اِخ ) تخلص امین زاده عبدالکریم است که از شاعران عثمانی قرن دهم هجری است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
ساعیلغتنامه دهخداساعی . (اِخ ) تخلص مصطفی از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری است . وی از مردم عثمانی بود و در نقاشی مهارتی بسزا داشت و به سال 1004 هَ . ق . درگذشت و دیوانی بترکی از وی بیادگار ماند. (کشف الظنون ) (قاموس الاعلام ترکی ).
ساعیلغتنامه دهخداساعی . (ع ص ، اِ) کوشنده . (غیاث )(آنندراج ). کوشا. جاهد. جدی . کاری . کارکن . پشت کاردار. نیک گرم در کار. آنکه سعی و جهد کند : درین بحرجز مردساعی نرفت گم آن شد که دنبال راعی نرفت . سعدی (بوستان ). || دونده . (غیاث
ساعیفرهنگ فارسی عمید۱. سعیکننده؛ کوشنده؛ کوشا.۲. [قدیمی] عامل وصول باج و خراج؛ والی؛ عامل.۳. [قدیمی] برید؛ قاصد.۴. (اسم، صفت) [قدیمی] سخنچین.
سوپ داغhot soupواژههای مصوب فرهنگستانپلاسمایی متشکل از کوارک و گلوئون و فوتون و نوترینو و برخی ذرات دیگر که در آغاز پیدایش در تعادل گرمایی بودهاند
سوپ ژلاتینیgelatinous soupواژههای مصوب فرهنگستانمحلول آبی نسبتاً غلیظ که حاوی موادی با قابلیت تبدیل به ژلاتین است
ماست سویاsoy yoghurtواژههای مصوب فرهنگستانفراوردهای با بافت خامهای که از شیر سویا تهیه میشود و جانشینی است برای پنیر خامهای و خامۀ ترش
نوشابۀ سویاsoya beverage/ soybeverageواژههای مصوب فرهنگستاننوشابهای که غالباً از سویا و محصولات آن تهیه میشود
صندلی کودکbaby car seat, child safety seat, infant safety seat,child restraint system, child seat,baby seat, restraining car seat, car seatواژههای مصوب فرهنگستانصندلی ایمنی برای نشستن کودک در خودرو بهمنظور جلوگیری از آسیب رسیدن به او در هنگام تصادف
ساعیرلغتنامه دهخداساعیر. (اِخ ) نام قدیم ناصره ٔ بیت المقدس . (نخبة الدهر دمشقی ). در تورات اسم جبال فلسطین است و آن در فاران در حدود روم است . و قریه ای است در ناصره بین طبریه و عکا. (جزء دهم از سفر پنجم تورات ). رجوع به معجم البلدان شود.
ابن ساعیلغتنامه دهخداابن ساعی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی . مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است : اخبارالخلفاء و آن در مصر به طبع رسیده . اخبارالمصنفین . اخبارالحلاج . اخبار قضاة
ساعیرلغتنامه دهخداساعیر. (اِخ ) نام قدیم ناصره ٔ بیت المقدس . (نخبة الدهر دمشقی ). در تورات اسم جبال فلسطین است و آن در فاران در حدود روم است . و قریه ای است در ناصره بین طبریه و عکا. (جزء دهم از سفر پنجم تورات ). رجوع به معجم البلدان شود.
مساعیلغتنامه دهخدامساعی . [ م َ ] (ع اِ) مَساع . ج ِ مَسعاة. (اقرب الموارد). رجوع به مسعاة شود. || ج ِ مَسعی . (اقرب الموارد). رجوع به مسعی شود. || سعی و جهد و کوشش و سعی ها و کوشش سزاوار ستایش و کردارهای نیکو. (ناظم الاطباء) : آن چنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقد
تساعیلغتنامه دهخداتساعی .[ ت ُ ی ی ] (ع ص ) کامل کننده ٔ عدد نه را. (ناظم الاطباء). دارای نه تایی . (از اقرب الموارد) (از المنجد): التساعی ذوالتسعة من کل شی ٔ. (از اقرب الموارد).
ابن ساعیلغتنامه دهخداابن ساعی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) تاج الدین ابوطالب علی بن انجب بن عثمان بغدادی . مورخ و ادیب مشهور. او کتابدار مستنصر عباسی بود و ادب از ابن نجار فراگرفت و کتابهای بسیار در تاریخ کرد، از آنجمله است : اخبارالخلفاء و آن در مصر به طبع رسیده . اخبارالمصنفین . اخبارالحلاج . اخبار قضاة