سالمونتلغتنامه دهخداسالمونت . [ م ُ ] (اِخ ) محل ملاقات اسکندر و نه آرخ ، یعنی یکی از شهرهای ساحلی که بعضی تصور کرده اند این محل بندرعباس کنونی بوده . (ایران باستان ج 2 ص 1869).
دندانپزشک سالمندانgerodontistواژههای مصوب فرهنگستاندندانپزشکی که در زمینۀ دندانپزشکی سالمندان تخصص دارد
دندانپزشکی سالمندانgeriatric dentistry, dental geriatrics, gerodontics, gerodontologyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از دندانپزشکی که با استفاده از دانش و مهارتهای خاص به ارائۀ خدمات و مراقبتهای دندانپزشکی به افراد سالمند میپردازد
بیاشتهایی سالمندیanorexia of ageingواژههای مصوب فرهنگستاناز دست رفتن اشتها در سالمندان به دلایل کاراندامشناختی یا اجتماعی یا روانشناختی یا درمانی