سالولغتنامه دهخداسالو. (اِ) جامه ٔ سفید و تنگ لایق دستار. (آنندراج ). پارچه ای که از آن دستارو لباس زنانه درست میشد. (فرهنگ نظام ) : ز عقدهای سپیچ بهاری و سالوعمودها همه افراشتند در کر و فر. نظام قاری .کجا چو شمسی و سالوی و ساغری گ
شالولغتنامه دهخداشالو. (اِخ ) دهی جزء دهستان ینگجه بخش مرکزی شهرستان سراب . 242 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
شگالیولغتنامه دهخداشگالیو. [ ش ُ ل ْ ] (اِ) هر چیز را گویند که بر روی اخگر آتش پزند از نان و گوشت و غیر آن . (آنندراج ) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ).
ساچلولغتنامه دهخداساچلو. (اِخ ) دهی است از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، واقع در 11 هزارگزی جنوب باختری خیاو، و 3 هزارگزی راه شوسه ٔ خیاو به اهر. کوهستانی است و هوای معتدلی دارد و از آب رودگرگر مشروب می شود. محصو
سالوادرلغتنامه دهخداسالوادر. [ سال ْ دُ ] (اِخ ) جمهوری آمریکای مرکزی است که 34126گز مساحت دارد و دارای 1586000 تن سکنه است . مردم آنجا بزبان اسپانیولی سخن میگویند سرزمینی است کوهستانی ولی زراعتی و حاصلخیز است . این مملکت بوسیله
سالوادرلغتنامه دهخداسالوادر. [ سال ْ دُ ] (اِخ ) شهری است از برزیل حاکم نشین ایالت باهیا که دارای 389400 تن سکنه است . مرکز امور صنعتی است .
سالوارسانلغتنامه دهخداسالوارسان . [ ] (اِ) آرسنول بنزل در فرانسه .گردی است زرد روشن یا گوگردی که ترکیب آن کاملا مشخص نیست . در عمل باید لااقل دارای 30 درصد آرسنیک باشد،بعلاوه مقداری گوگرد که در موقع تهیه آن داخل شده دربردارد (3% ح
سالواندیلغتنامه دهخداسالواندی . [ سال ْ ] (اِخ ) آشیل کنت (1765 - 1856 م .). نویسنده ٔ فرانسوی متولد در کندوم که مؤسس مدرسه ٔ آتن ، و عضو آکادمی فرانسه بود.
سالوانیاکلغتنامه دهخداسالوانیاک . [ سال ْ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت تارن بخش آلبی در نزدیکی تسکو دارای 1050 تن جمعیت است و 370 گز ارتفاع دارد.
salvoدیکشنری انگلیسی به فارسیسالو، بهانه، عذر، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، عنوان، مورد، شلیک توپ برای ادای احترام، شلیک کردن
صوفکلغتنامه دهخداصوفک . [ ف َ ] (اِمصغر) تصغیر صوف . (فرهنگ لغات دیوان البسه ٔ نظام قاری ) : صوفک و خاصک و تن جامه و بیت و برتنک کلی و کلفتن و سالو و روسی انصار. نظام قاری (دیوان البسه ص 15).رجوع ب
پاتاوهلغتنامه دهخداپاتاوه . [ وَ / وِ ] (اِ م-رکب ) پ-ات-ابه . پاپی__چ . پالی__ک . بادیج : صوف ارچه شود کهنه دوزند کلاه از وی دیبا چو شود کهنه پاتاوه نخواهد شد. نظام قاری .اگرچه هر دو سفیدند کاسر و س
سپیچلغتنامه دهخداسپیچ . [ س َ ] (اِ) نوعی از دستار وگلیم سیاه . (فهرست لغات دیوان البسه ٔ نظام قاری ص 200). شاماکچه و جامه ای است از صوف سیاه : ز عقدهای سپیچ بهاری و سالوعمودها همه افراشتند در کر و فر. نظا
تن جامهلغتنامه دهخداتن جامه . [ ت َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) لباس و پوشاک و کرته و زیرقبایی . (ناظم الاطباء) : در حال سی دینار فرستاد که این را به بهای تن جامه بدهید. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو). بعد چند روز دیگر کشتی ها دررسید و معامله بکردند که
سالوادرلغتنامه دهخداسالوادر. [ سال ْ دُ ] (اِخ ) جمهوری آمریکای مرکزی است که 34126گز مساحت دارد و دارای 1586000 تن سکنه است . مردم آنجا بزبان اسپانیولی سخن میگویند سرزمینی است کوهستانی ولی زراعتی و حاصلخیز است . این مملکت بوسیله
سالوادرلغتنامه دهخداسالوادر. [ سال ْ دُ ] (اِخ ) شهری است از برزیل حاکم نشین ایالت باهیا که دارای 389400 تن سکنه است . مرکز امور صنعتی است .
سالوارسانلغتنامه دهخداسالوارسان . [ ] (اِ) آرسنول بنزل در فرانسه .گردی است زرد روشن یا گوگردی که ترکیب آن کاملا مشخص نیست . در عمل باید لااقل دارای 30 درصد آرسنیک باشد،بعلاوه مقداری گوگرد که در موقع تهیه آن داخل شده دربردارد (3% ح
سالواندیلغتنامه دهخداسالواندی . [ سال ْ ] (اِخ ) آشیل کنت (1765 - 1856 م .). نویسنده ٔ فرانسوی متولد در کندوم که مؤسس مدرسه ٔ آتن ، و عضو آکادمی فرانسه بود.
سالوانیاکلغتنامه دهخداسالوانیاک . [ سال ْ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت تارن بخش آلبی در نزدیکی تسکو دارای 1050 تن جمعیت است و 370 گز ارتفاع دارد.
سامسالولغتنامه دهخداسامسالو. (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه ، واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری ارومیه و سه هزار و پانصدگزی خاور شوسه ٔ ارومیه به سلماس . هوای آن معتدل و دارای 50 تن سکنه است .آب آنجا از قنات
گنسالولغتنامه دهخداگنسالو. [ گ ُ سال ْوْ ] (اِخ ) نونو . نقاش پرتقالی قرن پانزدهم م . که وی پرده های زیبایی به وجود آورده است .
کوسالولغتنامه دهخداکوسالو. (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 308 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).