سَامِدُونَفرهنگ واژگان قرآنبيهوده کاران (از مصدر "سمود " به معني " لهو" و لهو به معناي هر عمل سرگرم کنندهاي است که انسان را از کاري مهم و حياتي و وظيفهاي واجب باز بدارد . )
چشمدانلغتنامه دهخداچشمدان . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) چشم خانه . (ناظم الاطباء). کاسه ٔ چشم . حدقه ٔ چشم . رجوع به چشمخانه شود.
سامدلغتنامه دهخداسامد. [ م ِ ] (ع ص ) سر دروا دارنده . لهوکننده . سرود گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : و انتم سامدون . (سوره ٔ النجم آیه ٔ 61). بازیگر. (ملخص اللغات ). || (اِ) بازی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).