ترجمه مقاله

سان

sān

۱. رسم؛ عادت.
۲. [قدیمی] طرز؛ روش.
۳. مثل؛ طور: به‌سان، برسان، چه‌سان، یک‌سان، دیگرسان، بدان‌سان، ازاین‌سان، ◻︎ جمله صید این جهانیم ای پسر / ما چو صعوه مرگ برسان زغن (رودکی: ۵۰۵)، ◻︎ نه همه‌سال کار هموار است / نه به‌هر وقت حال یک‌سان است (مسعودسعد: ۷۱). Δ بیشتر به‌صورت ترکیب با حرف یا کلمۀ دیگر از قبیل به، بر، چه، یک، دیگر، بدان (به آن)، بدین (به این)، زین (از این) استعمال می‌شود.
۴. مثل؛ مانند؛ نظیر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آب‌سان، آینه‌سان، پیل‌سان، دیوسان، ذره‌سان، شیشه‌سان، قندیل‌سان، ◻︎ آب‌صفت هر‌چه شنیدی بشوی / آینه‌سان هرچه ببینی مگوی (نظامی۱: ۸۸).
۵. [مقابلِ رژه] (نظامی) بازدید فرمانده یا مقام بلندپایه از نظامیانی که در حالت خبردار در صفوف منظم ایستاده‌اند.
⟨ سان دیدن: (مصدر لازم) (نظامی) بازدید کردن فرمانده در حال عبور (سواره یا پیاده) از سربازانی که به صف ایستاده باشند.

۱. روش، طرز، گونه، نمط
۲. رژه، مارش، مشق
۳. قرین، مانند، مثل
۴. رسم، قاعده، قانون
۵. پاره، حصه
۶. خوی، عادت

ترجمه مقاله