سانالغتنامه دهخداسانا. (اِخ ) یا اُسئیر . شهری است عربی پایتخت یمن دارای 25000 تن سکنه است . از محصولات صادراتی آن قهوه است . رجوع به سانه و صنعاء شود.
ساناواژهنامه آزاد(کردی) آسان و راحت. اسمی که معمولاً بر پسرها و گاهی هم بر دخترها می گذارند. (بلوچی) باهوش و زیرک؛ کودکی که نتوان او را فریب داد. به عنوان اسم دخترانه هم مورد استفاده قرارگرفته است.
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
ساناتروکسلغتنامه دهخداساناتروکس . [ت ِ ک ِ ] (اِخ ) نام بیست و هشتمین پادشاه از سلاطین سلسله ٔ اشکانی ارمنستان که از 212 تا 219 ق .م . سلطنت کرده است . رجوع به تاریخ ایران باستان ص 2620 شود.
ساناتروکسلغتنامه دهخداساناتروکس . [ت ِ ک ِ ] (اِخ ) نام بیست و هشتمین پادشاه از سلاطین سلسله ٔ اشکانی ارمنستان که از 212 تا 219 ق .م . سلطنت کرده است . رجوع به تاریخ ایران باستان ص 2620 شود.
فیسادبراسانالغتنامه دهخدافیسادبراسانا. [ ب َ ] (اِ)به سریانی عیدان بلسان است . (فهرست مخزن الادویه ).
جاماسب اسانالغتنامه دهخداجاماسب اسانا. [ ] (اِخ ) نام شخصی است که بخشی از منظومه ٔ اردای ویرافنامه را در هند بچاپ رسانیده . او را جاماسپجی نیز گویند. (از مزدیسنا ص 361، 476، 484).
بافة تکرساناsingle-conductor cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/کابلی که فقط یک هسته دارد متـ . کابل تکرسانا