سانحةلغتنامه دهخداسانحة. [ن ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سانح . رجوع به سانح شود. || هر چیز ناپسند و موحش . (ناظم الاطباء).
سانعةلغتنامه دهخداسانعة. [ ن ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) ناقه ٔ خوب و نیکو. (منتهی الارب ). ماده شتر خوب و نیکو. (ناظم الاطباء).
سانحهaccidentواژههای مصوب فرهنگستانرویداد ناگواری که به بروز صدمات جانی یا وارد آمدن آسیب جدی به هواگَرد یا شناور منجر میشود
مسانحةلغتنامه دهخدامسانحة. [ م ُ ن َ ح َ ] (ع مص )از جانب چپ صیاد درآمدن صید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سِناح . سُنوح . و رجوع به سناح و سنوح شود.