ساولغتنامه دهخداساو. (اِ) مخفف آن «سا». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). باج و خراج است ، و آن زری باشد که پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف بگیرند. (برهان ) (غیاث ). باج و خراج . (رشیدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (صحاح الفرس ) : ایشان تدبیر کردند که سوی خاقان رسول فرست
ساولغتنامه دهخداساو. (اِخ ) نام رودخانه ای است در یوگسلاوی که از زاگرب و بلگراد گذشته وارد دانوب میشود. طول آن در حدود 712 کیلومتر است .
ساولغتنامه دهخداساو. (اِخ ) رودخانه ای است در جنوب غربی فرانسه که از صفحات لانه مزان سرچشمه میگیردو وارد گارون میشود و دارای 150 کیلومتر طول است .
ساوفرهنگ فارسی عمیدآنچه در قدیم پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف یا شکستخورده میگرفتند؛ باج؛ خراج: ◻︎ چنان بد که هرسال یک چرم گاو / ز کاول همی خواستی باژوساو (فردوسی: ۵/۴۴۴).
شارش هلهشاوHele-Shaw flowواژههای مصوب فرهنگستانشارش خزشی شارهای با گرانروی بالا میان دو صفحة تخت با فاصلة بسیار کم
میلگاردانdrive shaft, Cardan shaft, driving shaft, propeller shaft, prop shaft, transmission shaft, Cardan drive, Cardan drive shaftواژههای مصوب فرهنگستانمحوری که توان را از خروجی جعبهدنده به دیفرانسیل منتقل میکند متـ . میلمحرک
میل پروانهpropeller shaft, tail shaft, screw shaftواژههای مصوب فرهنگستانبخش انتهایی محور انتقال نیرو از موتور که پروانه به آن متصل است
محور ورودی جعبهدندهgearbox input shaft, input shaft, primary shaftواژههای مصوب فرهنگستانمحوری که توان موتور را از کلاچ به جعبهدنده منتقل میکند
ساوارلغتنامه دهخداساوار. (اِخ ) فلیکس فیزیک دان فرانسوی . بسال 1791م . در مزیر متولد شد و به سال 1841 درگذشت . او در قسمت پاندولهای نوسان دار مطالعاتی کرده است .
ساوآهنلغتنامه دهخداساوآهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) سونش و براده ٔ آهنی را گویند که از دم سوهان بریزد. (برهان ) (آنندراج ). براده . (السامی ). سونش آهن . (زمخشری ) (رشیدی ).
ساوارلغتنامه دهخداساوار. (اِخ ) فلیکس فیزیک دان فرانسوی . بسال 1791م . در مزیر متولد شد و به سال 1841 درگذشت . او در قسمت پاندولهای نوسان دار مطالعاتی کرده است .
ساوآهنلغتنامه دهخداساوآهن . [ هََ ] (اِ مرکب ) سونش و براده ٔ آهنی را گویند که از دم سوهان بریزد. (برهان ) (آنندراج ). براده . (السامی ). سونش آهن . (زمخشری ) (رشیدی ).
هرنیدساولغتنامه دهخداهرنیدساو. [ هََ ] (اِخ ) پیمان فرهنگ و آن کتابی است از تصنیفات مه آباد که عجمان او را اولین پیغمبر از پیغمبران عجم دانند. (برهان ). برساخته ٔ دساتیر است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
بساولغتنامه دهخدابساو. [ ب َ ] (فعل امر)از مصدر بساویدن . (لغت فرس اسدی ص 416) : بجانم که آزش همان نیز هست ز هر سو بیارای و ببساو دست . اوبهی .رجوع به بساویدن ، پساویدن و بساییدن شود.