ابوالعشائرلغتنامه دهخداابوالعشائر. [ اَ ب ُ ل ع َ ءِ ] (اِخ ) عبداﷲبن عمر اسدی ساوی . رجوع به عبداﷲ... شود.
اسبذلغتنامه دهخدااسبذ. [ اَ ب َ ](اِخ ) قریه ای است به بحرین و صاحب آن منذربن ساوی بود. (معجم البلدان ). شهریست به هجر. (منتهی الارب ).
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن زنگی اسفراینی شعبی ساوی مکنی به ابوعبداﷲ. او راست : ینابیع الاحکام . (کشف الظنون ).
جرجانیلغتنامه دهخداجرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) طلحةبن محمدبن مالک . راوی بود. وی از محمدبن امیه ساوی روایت کرد و ابراهیم بن محمدبن ابراهیم بریدی از او روایت دارد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 196).