لغتنامه دهخدا
ساویدن . [ دَ ] (مص ) سودن . (اوبهی ). سائیدن و سوهان کردن . || زدودن و صیقل کردن و جلا دادن . || اره کردن . || خرد کردن . || نرم کردن . || فرسودن . || اندودن . || دریافتن . || فهم کردن و ادراک کردن . || حل کردن و گداختن در آب . || لمس کردن و دست مالیدن . (ناظم الاطباء) <span