سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد.
۲. [مجاز] توجه؛ عنایت.
〈 سایه افکندن: (مصدر لازم) سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر: ◻︎ پدرمرده را سایه بر سر فکن / غبارش بیفشان و خارش بکن (سعدی۱: ۸۰)، ◻︎ گرچه دیوار افکند سایه دراز / بازگردد سوی او آن سایه باز (مولوی: ۴۳).
〈 سایه انداختن: (مصدر لازم) = 〈 سایه افکندن
〈 سایه گستردن: (مصدر لازم) = 〈 سایه افکندن
۱. شبح، ظل، نسار، نش
۲. پناه، حمایت
۳. توجه، عنایت
۴. اثر، تاثیر، نتیجه
۵. نفوذ
۶. حشمت، بزرگی، جلال
۷. غیرواقعی، صوری
۸. وهمی، موهوم
۹. نقاطتیرهتر (در نقاشی)