ترجمه مقاله

سبزک

sabzak

۱. سبزه؛ گیاه سبز.
۲. صراحی که از شیشۀ سبز ساخته شده باشد.
۳. بنگ: ◻︎ گفتا نشانه هست ولیکن تو خیره‌ای / کآن کس که بنگ خورد، دهد مغز او دوار ـ ز اندیشه و خیال فروروب سینه را / سبزک بنه ز دست و نظر کن به سبزه‌زار (مولوی۲: ۱۲۲۱).
۴. (زیست‌شناسی) پرنده‌ای حرام‌گوشت کوچک‌تر از کلاغ، دارای پرهای سبز و سرخ، کلاغ سبز؛ سبز‌قبا؛ سبزه‌قبا؛ سبزگرا؛ کاسانه؛ کاسکینه.

ترجمه مقاله