سبکپالغتنامه دهخداسبکپا. [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) سبکپای . کنایه از گریزپای . (برهان ) (شرفنامه ) (آنندراج ). زودگذر : چیست بدیوان عشق حاصل کارم جز آب عمر سبکپای گشت بخت گران خواب شد. خاقانی .امروز منم روز فرورفته و شب نیزسرگشته از
سابقاًلغتنامه دهخداسابقاً. [ ب ِ قَن ْ ] (ع ق ) از پیش . از این پیش . پیش از این . در ایام پیش . در زمان پیش . پیش از آن . پیش از وقت . در پیش . پیشتر. در سابق . در زمان سابق . سابق بر این . سابق بر آن . قبلاً. قبل از این . قبل از آن .قدیماً. در قدیم . فی ماتقدم . در گذشته . در زمان گذشته . سال
شکوخندهلغتنامه دهخداشکوخنده . [ ش ِ / ش ُ خ َ دَ / دِ ](نف ) لغزنده . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) (برهان ). || تیزرو. سبکپا. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اسب سکندری خورده و بسر درآینده . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).