ترجمه مقاله

ستان

[e]stān

۱. جای فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): باغستان، تاکستان، خارستان، ریگستان، سروستان، سنبلستان، گلستان، گورستان، نخلستان، نیستان.
۲. با نام‌های اقوم و طوایف ترکیب می‌شود: ارمنستان، افغانستان، انگلستان، بلوچستان، تاجیکستان، ترکستان، عربستان، کردستان، گرجستان، لرستان، هندوستان. Δ چون حرف آخر اسم‌های فارسی ساکن است هرگاه به اسمی ملحق شود حرکت قبل از «س» به حرف پیش از آن داده می‌شود، مانند گُل که گُلِستان می‌گویند. در اسم‌هایی که حرف آخر آن‌ها «و» باشد حرکت «س» حذف می‌شود، مثل بوستان. در اسم‌هایی که حرف آخر آن‌ها «ه» باشد حرکت «س» تلفظ می‌شود، مثل لاله که لاله‌سِتان می‌گویند. در شعر گاهی به ضرورت وزن حرف سین تلفظ می‌شود و گُلِستان را گُلسِتان می‌گویند: ◻︎ آن بیابان پیش او چون گُلسِتان / می‌فتاد از خنده او چون گُل‌ ستان (مولوی: ۴۸۶).

ترجمه مقاله