گسترندهلغتنامه دهخداگسترنده . [ گ ُ ت َ رَ دَ / دِ ] (نف ) پهن کننده . انتشاردهنده . ناتِق . (منتهی الارب ). و رجوع به گستردن و گسترده و گسترده شدن و گسترانیدن شود.
محتلقلغتنامه دهخدامحتلق . [ م ُ ت َ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتلاق . موی سر سترنده . سرتراش . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). سترنده ٔ موی سر. (آنندراج ).
حلاقلغتنامه دهخداحلاق . [ ح َل ْ لا ] (ع ص ) سلمانی . گرای . گرا. سرتراش . (منتهی الارب ). موی پیرا. سترنده . (منتهی الارب ) (غیاث ). موی سترنده . آینه دار. موی تراش . (از غیاث ). || حجام . (غیاث ).استره . (از ملخص اللغات ). موی ستر. (مهذب الاسماء).
حالقفرهنگ فارسی معین(لِ) [ ع . ] (اِفا.) ماده و دوایی که زایل کننده و سترندة موی باشد مانند زرنیخ و نوره و سفید آب و خاکستر و غیره ، حلاق .
محوکنندهلغتنامه دهخدامحوکننده . [ م َح ْوْ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ماحی . سترنده . زایل کننده . رجوع به محو و محو کردن شود.
گسترندهلغتنامه دهخداگسترنده . [ گ ُ ت َ رَ دَ / دِ ] (نف ) پهن کننده . انتشاردهنده . ناتِق . (منتهی الارب ). و رجوع به گستردن و گسترده و گسترده شدن و گسترانیدن شود.