سجاحتلغتنامه دهخداسجاحت . [ س َ ح َ ] (از ع ، مص ) نرم خوی بودن : بر رجاحت عقل و سجاحت خلق و صدق وفا واتساع عرصه کرم ... آفرینها گفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). مرد از کمال کرم و سجاحت اخلاق سلطان که دیباچه ٔ معالی بدان آراسته بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). ذکرفصاحت قلم و
شجاعتلغتنامه دهخداشجاعت . [ ش َ / ش ِ / ش ُ ع َ ] (از ع ، اِمص ) (مأخوذ از شجاعة عربی ) دلیر شدن در کارزار. صفتی است از صفات اربعه ٔ جمیله که حد وسط است بین تهور و جبن . دلاوری . دل داری . دلیری . صاحب بأس . (یادداشت مؤلف )
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْس ِ ] (اِخ ) علی بن عبیداﷲ الدقاق . یا عبداﷲبن عبدالغفار الدقاق . مشهور به دقیقی نحوی . یاقوت گوید: او یکی از ائمه ٔ علماء نحو است و از ابی علی فارسی و ابی سعید سیرافی و ابی الحسن رمانی نحو فرا گرفته است و برای حسن خلق و سجاحت سیرت شاگردان بسیار بر او گر
ذروةلغتنامه دهخداذروة. [ ذِرْ وَ / ذُرْ وَ ] (ع اِ) سرکوه . (دهار) (مهذب الاسماء). بالای کوه . قلّة. || در سر مردم ، چکاد. تارک . || سر کوهان اشتر. (مهذب الاسماء). || مال بسیار. || بالای هر چیز. سر، نوک ، کله و بلندی هر چیزی . ج ، ذُری ̍ :</s
غرةلغتنامه دهخداغرة. [ غ ُرْ رَ ] (ع اِ) ج ، غُرَر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات )(اقرب الموارد). سپیدی پیشانی است بزرگتر از درمی . وَضَح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). صاحب صبح الاعشی گوید (ج 2 ص 19) غرة، سفیدی