ترجمه مقاله

سخت

saxt

۱. [مقابلِ آسان] دشوار؛ مشکل.
۲. [مقابلِ نرم و سست] سفت.
۳. محکم و استوار.
۴. [قدیمی، مجاز] بخیل، خسیس.
۵. (قید) بسیار: ◻︎ بیا که قصر امل سخت سست‌بنیاد است / بیار باده که بنیاد عمر بر باد است (حافظ: ۹۰).
⟨ سخت گرفتن: (مصدر لازم) کار را بر کسی دشوار ساختن و او را در فشار قرار دادن.

۱. پیچیده، دشخوار، دشوار، شاق، صعب، عسیر، غامض، مشکل، معضل، معقد، مغلق ≠ آسان
۲. جامد، درشت، سفت، صلب
۳. اکید، بسیار، زیاد، شدید، هرفت
۴. توانفرسا، طاقتسوز، ناملایم
۵. حاد، خطرناک، خطیر، مخاطرهآمیز، وخیم
۶. استوار، قایم، قرص، محک

ترجمه مقاله