سخنرانیفرهنگ فارسی عمید۱. سخن گفتن برای مردم؛ نطق کردن؛ خطبه خواندن.۲. (اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان میشود.۳. (اسم) جایی که سخنانی ادا میشود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع میشوند
سخنوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ، نطق، خطابه، سخنرانی، خداحافظی دکلمه، قرائت، ایراد خطبه، موعظه، خطابه صحبت باخود، رساله فنبیان سخنآفرینی، انشا، نویسندگی، نگارش، وصف، روایت عزاداری آموزش تلفظ
سخنرانیفرهنگ فارسی عمید۱. سخن گفتن برای مردم؛ نطق کردن؛ خطبه خواندن.۲. (اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان میشود.۳. (اسم) جایی که سخنانی ادا میشود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع میشوند
سخنرانیفرهنگ فارسی معین( ~ .) 1 - (حامص .) نطق کردن ، خطبه خواندن . 2 - (اِمر.) جایی که در آن گروهی برای شنیدن سخنان سخنران حاضر می شوند.
سخنرانیفرهنگ فارسی عمید۱. سخن گفتن برای مردم؛ نطق کردن؛ خطبه خواندن.۲. (اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان میشود.۳. (اسم) جایی که سخنانی ادا میشود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع میشوند