سدسلغتنامه دهخداسدس . [ س َ ] (ع مص ) شش یک از مال کسی گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شش یک بستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || شش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). ششم گردیدن . (آنندراج ). ششم ِ گروهی بودن ، یا با خویشتن آنان را شش تن کردن . (اقرب الموارد).
سدسلغتنامه دهخداسدس . [ س َ دَ ] (ع اِ) دندان هشت سالگی شتر پیش از بازل باشد، مذکر و مؤنث در وی یکسانست . ج ، سُدُس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گاو و گوسفند پنجساله سدیس . (مهذب الاسماء). و در سال ششم سدیس و سدس «بچه ٔ ناقه »، مذکر و مؤنث یکسان باشد در آن . (تاریخ قم ص <span class="hl" di
سدسلغتنامه دهخداسدس . [ س ِ ] (ع اِ) بهر شش روز یا بهر پنج روز یک بار نوبت آب شتر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). اشتر که یک روز آب خورد و چهار روز نه ، آنگاه روز ششم بر آب برآید. ج ، اسداس . (مهذب الاسماء).
سدسلغتنامه دهخداسدس . [ س ُ / س ُ دُ ] (ع اِ) شش یک . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ).شش یک . ج ، اسداس . (مهذب الاسماء). ششم حصه . (غیاث ).
سدیسلغتنامه دهخداسدیس . [ س َ ] (ع اِ) شش یک . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || دندان هشت سالگی شتر. (منتهی الارب ). || اشتر هشت ساله . (غیاث اللغات ). شتر بهشت سالگی در آمده . (منتهی الارب ). || ازار شش ذرعی . (منتهی الارب ). || بچه ٔ گاو در سال چهارم سدیس و سدس ، نر و ماده در آن یکسان باشد
سُدْسSextans, Sex, Sextantواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کمنوری در استوای آسمان در همسایگی صورت فلکی بزرگ شجاع
سدیسواژهنامه آزادششمی یا یک ششم یک چیز شش یک معنی سدیس می باشد که قبیله ای بوده که شش نسل گذشته حالا به نام سدیس نام گذاشته شش یک
سدس فخریلغتنامه دهخداسدس فخری . [ س ُ س ِ ف َ ] (اِ مرکب ) آلتی است از آلات رصدی که بوسیله ٔ ابوحامد محمود خجندی اختراع شده و او آن را برای فخرالدوله ٔ دیلمی اولین بار وضع کرده است . (یادداشت مؤلف ). ارتفاع یاب . (یادداشت مؤلف ). آلتی که حامل یک قوس شصت درجه است و این آلت از صفر تا <span class=
اصطرلاب سدسلغتنامه دهخدااصطرلاب سدس . [ اُ طُ ب ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برای هر شش درجه بکار رود. (از مفاتیح خوارزمی ).
سدس فخریلغتنامه دهخداسدس فخری . [ س ُ س ِ ف َ ] (اِ مرکب ) آلتی است از آلات رصدی که بوسیله ٔ ابوحامد محمود خجندی اختراع شده و او آن را برای فخرالدوله ٔ دیلمی اولین بار وضع کرده است . (یادداشت مؤلف ). ارتفاع یاب . (یادداشت مؤلف ). آلتی که حامل یک قوس شصت درجه است و این آلت از صفر تا <span class=
مسدسلغتنامه دهخدامسدس . [ م ُ س َدْ دَ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی ازتسدیس . رجوع به تسدیس شود. || شش شده . دارای شش رکن . (از اقرب الموارد). شش پهلو. (غیاث ) (آنندراج ). شش کرانه . شش گوش . شش گوشه . || نزد محاسبان و مهندسان ، سطحی باشد که شش ضلع متساوی بدان محیط بود، و اگر ضلعها متساوی یکدیگر ن
اصطرلاب سدسلغتنامه دهخدااصطرلاب سدس . [ اُ طُ ب ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برای هر شش درجه بکار رود. (از مفاتیح خوارزمی ).
ارتاواسدسلغتنامه دهخداارتاواسدس . [ اَ دِ ] (اِخ ) یکی از پسران اردوان آخرین پادشاه اشکانی . ارتاواسدس نام خود را شاه پارت خواند و جمعی از پارتیان او را بسلطنت شناختند. بعد او سکه هائی زد که تاریخ بعض آنها از 227 م . است ، سکه ای از او بدست آمده که در ابتدا اشتباه