شدکیسلغتنامه دهخداشدکیس . [ ش َ ](اِ) قوس قزح را گویند و آن را کمان رستم نیز خوانند. سرکیش . (برهان ). سدکیس . سرکیس . (سروری ). کمان سام . سویسه . سرویسه . (سروری ). ککلم . (برهان ) (سروری ).
سدکیسلغتنامه دهخداسدکیس . [ س َ ] (اِ) قوس و قزح . (برهان ) (اوبهی ) (آنندراج ) (رشیدی ). آزفنداک . آژفنداک . سدکیش : میغ ماننده ٔ پنبه ست ورا باد نداف همت سدکیس درونه که بدو پنبه زنند. بوالمؤید بلخی .بهر سالی مثال درگهش رافلک