سربرغلغتنامه دهخداسربرغ . [ س َ ب َ ] (اِ مرکب ) سرآب . جایی که آب از چشمه یا رودخانه در برغ رود. و برغ بندی باشد که آب در آن جمع شود مانند تالاب و استخر. (انجمن آرا) (برهان ).
سربرغفرهنگ فارسی عمیدجایی که آب از نهر وارد جوی کوچک شود؛ جایی از نهر که جلوی آن را با سنگ و خاک ببندند تا آب داخل جوی دیگر شود.
سربرغفرهنگ فارسی معین(سَ بَ) (اِمر.) جایی که آب از چشمه یا رودخانه در تالاب و برغ رَوَد و در آن جا جمع گردد.
برغلغتنامه دهخدابرغ . [ ب َ / ب َ رَ / ب َ رِ] (اِ) بند آب . (برهان ). سد. (شرفنامه ٔ منیری ). برغ آب . بندی باشد که از چوب و خاشاک و خاک و گل در پیش آب بندند. بزغ . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه