سردرپیشلغتنامه دهخداسردرپیش . [ س َ دَ ] (ص مرکب ) خجل . (آنندراج ) : کم ز حیوانات باشد پیش ارباب تمیزآدمی کز انفعال جرم سردرپیش نیست . طاهر غنی . || متأمل . (آنندراج ). غمگین : بنفشه وار نشستن چه سود سردر
سردرپیشفرهنگ فارسی عمید۱. سرافکنده.۲. خجل؛ شرمسار: ◻︎ کم ز حیوانات باشد پیش ارباب تمیز / آدمی کز انفعال جرم سردرپیش نیست (طاهر غنی: لغتنامه: سردرپیش)
مگسگیر سردراز مردابیAcrocephalus paludicolaواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از تیرۀ مگسگیریان که روی بدنش زرد نخودی است با نوارهای سیاه بر روی پشت و دو نوار روشن و عریض در هر طرف بدن
سربهزیرفرهنگ مترادف و متضاد۱. خجالتی، خجل، سرافکنده، شرمسار، محجوب ≠ گستاخ ۲. سربهراه، سردرپیش، مطیع، رام، فرمانبردار ≠ سرکش، نافرمان
سرآسیمهلغتنامه دهخداسرآسیمه . [ س َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: سر + آسیمه ) آسیمه سر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). شوریده سر، چه آسیمه بمعنی شوریده آمده است . مضطرب و حیران . (برهان ) (غیاث ). متحیر. مدهوش . فرومانده . (لغت نامه ٔ اسدی ). سرگردان . (اوبهی ). س