سرقلیانلغتنامه دهخداسرقلیان . [ س َ ق َل ْ ] (اِ مرکب ) سرغلیان . چیزی است که تمباکو در آن گذاشته آتش بر آن گذارند و در هندوستان چلم و در فارسی سرچلم و چلم و قلیان هر دو بمعنی حقه است که مشهور و متعارف است . (آنندراج ). قسمتی از قلیان از سفال یا چینی یا سنگ که تنباکو و آتش قلیان در آن جای دارد.
سرغلیانلغتنامه دهخداسرغلیان . [ س َ غ َل ْ ] (اِ مرکب ) چلم . حقه ٔ تنباکو. (غیاث ) (آنندراج ). سرقلیان . (ناظم الاطباء).
میانه غلیانلغتنامه دهخدامیانه غلیان . [ ن َ / ن ِ غ َل ْ ] (اِ مرکب ) جزء چوبین از غلیان که در میان سر (سرقلیان ) و آبگیر (ته قلیان یا کوزه قلیان ) واقع شده است . (از ناظم الاطباء). قسمت چوبی خراطی شده از غلیان که از سوی بالا به سر غلیان متصل شود و از سوی پایین به ک
میان قلیانلغتنامه دهخدامیان قلیان . [ ق َل ْ ] (اِ مرکب ) میانه ٔ قلیان . میانه . قسمتی از قلیان که میان مخزن آب (ته قلیان ) و جایگاه تنباکو و آتش در قلیان قرار دارد و آن چوبی است میان تهی که بر آن به عمل خراطی برجستگیها و فرورفتگیهای مدور باشد تزیین را و در انتها، نی مانندی میان تهی دارد که داخل آ
سنگفرهنگ فارسی عمید۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب جاری، معادل حجم آبی که در ثانیه از قنات یا رودخانه جاری شود و مق
اضافةلغتنامه دهخدااضافة. [ اِ ف َ ] (ع مص ) اضافه . اضافت . گریختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || ترسیدن و پرهیز کردن از کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اضافه از کسی ؛ ترسیدن و حذر کردن از وی . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). ترسیدن و حذر کردن . (