سرگردانیلغتنامه دهخداسرگردانی . [ س َ گ َ ] (حامص مرکب ) حیرانی . تحیر. درماندگی . راه به جائی نداشتن . بیچارگی : در گردش خویش اگر مرا دست بدی خود را برهاندمی ز سرگردانی . خیام .ز سرگردانی تست اینکه پیوست به هر نااهل و اهلی میزنم د
خم سرگردانی قطبیpolar wandering curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی بر روی سطح زمین که از اتصال مکان قطبهای دیرینهمناطیسی پیاپی در گذر زمان ایجاد میشود
مسیر ظاهری سرگردانی قطبیapparent polar wander path, APWPواژههای مصوب فرهنگستانمسیر ردیابیشده با قطب دیرینهمغناطیسی نسبت به قاره
خم سرگردانی قطبیpolar wandering curveواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی بر روی سطح زمین که از اتصال مکان قطبهای دیرینهمناطیسی پیاپی در گذر زمان ایجاد میشود
مسیر ظاهری سرگردانی قطبیapparent polar wander path, APWPواژههای مصوب فرهنگستانمسیر ردیابیشده با قطب دیرینهمغناطیسی نسبت به قاره