ترجمه مقاله

سرگرفته

sargerefte

۱. [مجاز] آغاز‌شده.
۲. [مجاز] در‌گیر‌شده.
۳. آنچه سرش گرفته و برداشته باشند.
۴. شمعی که فیتیله‌اش را زده و اصلاح کرده باشند: ◻︎ آن شمع سرگرفته دگر چهره بر فروخت / و این پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت (حافظ: ۱۸۸).

ترجمه مقاله