سقاملغتنامه دهخداسقام . [ س َ ] (ع اِ) بیماری . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) : ز سعی و فضل تو داروی ومرهمم بایدکه تن رهین سقام است و دل اسیر جراح . مسعودسعد.آن کلامت میرهاند از کلام و آن سقامت میجهاند از سقام .
شکائملغتنامه دهخداشکائم . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شَکیمَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شکیمة، بمعنی دهانه ٔ لگام . (آنندراج ). ج ِ شکیم . (ناظم الاطباء). و رجوع به شکیمة و شکیم شود.
شکم تله،شکم تره،شکم درهگویش تهرانیبخور و نمیر،کارگری که در برابر خوراک کار میکند،کارمزد خوراکی،غذای اندک،کارگر بی مزد
سیکملغتنامه دهخداسیکم . [ س َ ک َ ] (ع ص ) کوتاه گام رونده با نرمی و سستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شکملغتنامه دهخداشکم . [ ش ُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ شَکیمَه . (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شکیمة شود.
جراحلغتنامه دهخداجراح . [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جراحة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ جراحت است که یک زخم و یک ضرب باشد. (شرح قاموس ). زخمها. جراحتها. (آنندراج ). || ج ِ جُرح که اسم مصدر از جَرح است . (از اقرب الموارد). خستگیها. رجوع به جرح شود : ما اج
غورلغتنامه دهخداغور. [ غ َ ] (اِخ ) نام روزهایی و جنگهایی است و سخن در باب غور بسیار است . ماجده ٔ بکریه گوید:الا یا جبال الغور خلین بینناو بین الصبا یجری علینا شنینهالقد طال ما جالت ذراکن بینناو بین دزی نجد فما نستبینها.جمیل گوید:یغور اذا غارت ، فؤادی و ان تکن ب
دانشورلغتنامه دهخدادانشور. [ ن ِ وَ ] (ص مرکب ) دانشمند. دارای دانش . صاحب علم و دانش . دانا. عالم . دانشگر. دانشی . دانشومند. مرد دانا و فاضل و عالم و صاحب فضل و کمال . (ناظم الاطباء). خداوند و دارنده ٔ دانش باشد چه ورصاحب و خداوند و دارنده است . (برهان ) : مر این ج
مصروعلغتنامه دهخدامصروع . [ م َ ] (ع ص ) برزمین افکنده شده . (آنندراج ). || (اصطلاح پزشکی ) صرع زده و کسی که گرفتار بیماری صرع باشد. (ناظم الاطباء). بیمار صرع . (آنندراج ). مجنون . مبتلای به صرع . که به مرض صرع گرفتار باشد. (یادداشت مؤلف ) : دست در دست بُرده چون مص
مسقاملغتنامه دهخدامسقام . [ م ِ ] (ع ص ) بیمار غنج ، و مرد بسیاربیماری . (منتهی الارب ). کثیرالسقم . (اقرب الموارد). بسیار بیماری . (دهار). بیمارناک . بیمارگن . بیمارگین . بیمارژون . ممراض . || سالی بیماری ناک . (دهار).
اسقاملغتنامه دهخدااسقام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سُقم و سَقم . بیماریها. امراض . (غیاث ). اسقام ، جماعةالسقم . (دهار).
اسقاملغتنامه دهخدااسقام . [ اِ ] (ع مص )بیمار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بیمار گردانیدن : اسقمه اﷲ؛ بیمار گرداند او را خدای . (منتهی الارب ).