سقمونیالغتنامه دهخداسقمونیا. [ س َ ] (معرب ، اِ) یونانی «اسکامونیا» و «اسکامونیا» لاتینی «اسکامونیا» انگلیسی «اسکامونی » «فرهنگ لاتینی کاسل »، فرانسوی «اسکامونه » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به لغت یونانی دوایی است که محموده میگویند و آن عصاره ای باشد بغایت تلخ و مسهل صفرا بود. (برهان ) (
سقمونیافرهنگ فارسی عمیدگیاهی پیچنده شبیه لبلاب با ریشۀ درشت، ستبر، شاخههای دراز خوابیده، و بدبو که شیره بهدست آمده از آن در طب استفاده میشود؛ محموده.
اشقمونیالغتنامه دهخدااشقمونیا. [ اِ ق َ ] (معرب ، اِ) سقمونیا. محمودة. (دزی ج 1 ص 25). رجوع به سقمونیا شود.
انطاکیلغتنامه دهخداانطاکی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به انطاکیه . اهل انطاکیه . رجوع به انطاکیه شود. || (اِ) سقمونیا. محموده . (یادداشت مؤلف ) (از شعوری ج 1 ورق 132). و رجوع به سقمونیا شود.