سلطقیلغتنامه دهخداسلطقی . [ س َ طَ ] (اِ) نوعی از پوشش قلندران است که پاره ها از آن آویخته باشند. (برهان ) (آنندراج ).
شلتاقلغتنامه دهخداشلتاق . [ ش ِ / ش َ ] (ترکی ، اِ) منازعه با کسی در باب دلایل دروغ . (ناظم الاطباء). جنگ و خرخشه . (غیاث ) : در جفا ابروی شوخ تو به عالم طاق است شیوه ٔ تو همه جور و ستم و شلتاق است . میرنجا