سلطنت طلبیلغتنامه دهخداسلطنت طلبی . [ س َ طَ ن َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) طرفداری از حکومت سلطنتی . (فرهنگ فارسی معین ).
سلطنتلغتنامه دهخداسلطنت . [ س َ طَ ن َ ] (ع اِمص ) پادشاهی . (مهذب الاسماء). پادشاهی . شهریاری . فرمانروایی . حکومت . (ناظم الاطباء). سلطنة : پانصد هجرت از جهان هیچ ملک چنو نزاداز خلفای سلطنت تا خلفای راستین . خاقانی .لاف فریدون زدن
سلطنتفرهنگ فارسی عمید۱. پادشاهی؛ فرمانروایی.۲. سلطان شدن؛ پادشاهی کردن.۳. [قدیمی] قدرت؛ توانایی.۴. [قدیمی] قهر و غلبه.
سلطنت طلبیلغتنامه دهخداسلطنت طلبی . [ س َ طَ ن َ طَ ل َ ] (حامص مرکب ) طرفداری از حکومت سلطنتی . (فرهنگ فارسی معین ).
پروسلغتنامه دهخداپروس . [ پْرو / پ ِ ] (اِخ ) نام قسمتی از کشور آلمان است . مساحت آن 292695 هزارگزمربع و سکنه ٔ آن 39 میلیون تن میباشد. پروس از شرق به غرب شامل پروس شرقی و بقایای پروس غربی و